۱۸ آذر ۱۳۸۹

خواندن خاطرات افرادي را كه مي شناسيم چقدر لذت بخش است

دليل اصلي اين پيك در اين است كه خاطره نويسي در خاندان ما از قديم الايام امري مرسوم بوده است و من دفتر خاطرات پدر عزيزم را كه بيش از سي سال قبل نوشته بارها و بارها خوانده ام. اين خاطرات مربوط به سي سال قبل بوده است و تا آخرين روزي كه پدر شربت شهادت در راه ميهن را نوشيد از اين امر غافل نبود و تمام خاطره هاي خود را از قبل از اعزام به جبهه تا يك روز قبل از شهادت را به خطي زيبا در دفترچه اي كوچك به رشته تحرير در آورده است . اكنون كه به اين خاطرات مي نگرم مي بينم جقدر ارزشمند است و اطلاعات ارزشمند دسته اول و بكري از جبه هاي جنگ ايران بر عليه اعراب وحشي به ما مي دهد كه به اميد حق حاطرات اين مجاهد در راه وطن را هم به تدريج در اين وبلاگ حواهم نوشت.
بعد از او مدتي برادر بزرگ به اين كار روي آورد و دفتري داشت و در آ ن هراز گاهي به ذكر وقايع يوميه خود مي پرداخت. يادم مي آيد كه من يواشكي به سراغ دفتر او مي رفتم و خاطرات روزانه او را مو به مو مرور مي كردم و به دتبال آن بودم كه ببينم چه مرده و به خصوص نظر او در مورد من چه بوده است و در حوادث مختلف چه قضاوتي در مورد اين بنده حقير نموده است.
به همين دليل بود كه وقتي خودم شروع به نگارش خاطرات كردم بر روي جلد و دورن جلد آنه ملتمسانه مي خواستم خاطرات مرا نخوانند و به جان عزيز ترين و  مقدس ترين چيزها آنها را قسم مي دادم كه خاطرات مرا نخوانند زيرا مي خواستم آزادانه در مورد همه چيز و همه كس مطلب بنويسم.
اما از آنجا كه مي ديديم ذات كنجكاوانه بشر اين حرفها و قسم آيه ها حاليش نمي شود بنبا براين از خواننده محترم خواستم كه اگر نمي تواند جلوي خود را در خواندن دفاتر خاطرات بگيرد حد اقل از بازگو كردن مندرجات آن براي ديگران خودداري كند چون مي خواستم آزادانه از تمام كارهاي خود و سايرين بدون  سانسور بنويسم و آنجا بود كه متوجه شدم چقدر  خواندن خاطره ديگران شيرين است و انسان مي تواند برداشت ديگران از خود را در اين خاطره ها دريافت نمايد .  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر