۱۳ آذر ۱۳۸۹

آيا فقط افراد خود شيفته و مغرور خاطره نويسي مي كنند

سوالي كه هميشه با آن روبرو بودم اين است كه آيا فقط افراد خود شيفته و مغرور به نوشتن خاطرات خود مي پردازند يا نه؟
راستش با مرور خاطرات خود و بسياري از افراد ديگر هميشه در مورد مسايل مختلف مي بينم كه نويسنده به جد سعي در تطهير خود در حوادث مختلف دارد به هر نحو ممكن سعي مي كند خود را قديس نشان داده و گناه تمام حوادث را منوجه ديگران نمايد. اين مسئله را در مورد خاطرات  رجال  سياسي،ورزشي،علمي و ساير مردم عادي به كرات مشاهده نمودم. اينها هر كدام در مشكلاتي كه به وجود آمده است و خود مقصر اصلي آن هستند سعي مي كنند گناه آن را متوجه سايرين نمايند.به عنوان مثال در يك حادثه اي كه عواقب بسيار بدي را به دنبال داشته است مي گويند من بارها اين مسئله را به مقام مسوول خودم توضيح دادم اما او به هيچ وجه سخنان مرا نمي پذيرفت و بر اشتباه خود پا فشاري مي كرد.به هر حال توجيه اقدامات مختلف و تبرئه خود شايد يكي از مهمترين دلايل نوشتن افراد باشد و يا اينكه بخواهند اقدامات خود را بزرگ و با اهميت نشان دهند هر چند كه آن اقدامات كوچك و بي اهيمت باشد و يا حاصل زحمات فرد ديگري باشد كه بعضي از افراد زرنگ هنر آن را دارند كه آن را به نام خود تمام كنند.اين مسئه از آفات نويسندگي نمي باشد بلكه با تمام كساني كه صحبت مي كني آنها نيز در گفتار خود به همين طريق عمل مي كنند و هيچ كس در يك فضاي باز و آزاد و بدون فشار خود را مقصر قلمداد نكرده و يا توجيهي براي كار خود مي آورد كه در پيش وجدان خود زياد ناراحت نباشد. اين هنر در نزد ما ايرانيان نمود بيشتر و بارزتري دارد.
با وجود نمام اين مسايل به نظر من خاطره نويسي باز داراي ارزش هاي بسياري مي باشد به ويژه در مورد آن قسمت هايي كه فرد در مورد حوادثي صحبت مي كند كه خود در آن به صورت مستقيم نقشي نداشته و از دور شاهد و ناظر ماجرا بوده و فقط به ذكر آنها بدون دخل و تصرف پرداخته است و در نهايت ديدگاه خود را در مورد اين مسئله بيان كرده است. منظور اين است كه فرد در خاطره نويسي و بررسي آنها به اين مسايل هم توجه داشته باشد. در پايان در مورد خاطره نويسي به ذكر نظر مرحوم صادق هدايت خواهيم پرداخت:
من همان قدر از شرح حال خودم رَم می‌کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می‌خورد؟ اگر برای استخراج زایچه‌ام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجّمین مشورت کرده‌ام اما پیش بینی آن‌ها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آن‌ها کرد چون اگر خودم پیش‌دستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم بعلاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی می‌کند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آن‌ها مناسب‌تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می‌داند و پینه‌دوز سر گذر هم بهتر می‌داند که کفش من از کدام طرف ساییده می‌شود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می‌اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می‌گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می‌کنند.
از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای در بر ندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبه‌رو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند به طوری که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده‌است. روی‌هم‌رفته موجود وازدهٔ بی مصرفی قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر